محمد جواد حقشناس عضو شورا ی مرکزی حزب اعتماد ملی معتقد است خاتمی به عنوان فردی که در جایگاه رهبری یک جناح سیاسی قرار دارد باید با ولی فقیه گفتوگو و مذاکره کند، هرچند که پاسخی دریافت نشود. به گفته حقشناس باید این نامهنگاری تدوام داشته باشد و بهتر بود که بسیار پیشتر چنین مسیری […]
محمد جواد حقشناس عضو شورا ی مرکزی حزب اعتماد ملی معتقد است خاتمی به عنوان فردی که در جایگاه رهبری یک جناح سیاسی قرار دارد باید با ولی فقیه گفتوگو و مذاکره کند، هرچند که پاسخی دریافت نشود. به گفته حقشناس باید این نامهنگاری تدوام داشته باشد و بهتر بود که بسیار پیشتر چنین مسیری در پیش گرفته میشد.
*به نظر شما نوشتن نامه از سوی آقای خاتمی به رهبری در این برهه زمانی چه ضرورتی داشته و میتواند چه تاثیری بر فضای سیاسی داشته باشد؟
وقتی که یک نیروی سیاسی میخواهد بخشی از قدرت را که در تصاحب قدرت دیگری است به دست بگیرد طبیعتا بهترین اتفاق این است که با مذاکره و با روشی قانونمند این اتفاق رخ دهد. ما باید توجه داشته باشیم که در قانون اساسی ما عمده قدرت در اختیار ولی فقیه قرار گرفته است. طبیعتا نگاه و رویکرد این جایگاه به قدرت و فضای سیاست تعیین کننده است. و این جایگاه نیز در دو دوره یعنی از ابتدای انقلاب تا سال ۶۸ و پس از آن توسط بنیانگذار انقلاب و جانشین ایشان تثبیت شده است. جریان اصلاحطلبی نیز میخواهد جایگاه خود را در نظام مشخص کند.منشاء قدرتی که جریان اصلاحطلب بر اساس آن در برابر یک قدرت مسلط قانونی که در جایگاه رهبری و ولی فقیه نشسته مذاکره میکند، رای مردم است. از سال ۷۶ یعنی زمان شکلگیری جریان اصلاحات و پس از دوم خرداد این جریان با فراز و فرودهای بسیاری روبه رو بوده است و اکنون از آن زمان ۲۴ سال میگذرد. دوره هشت ساله پس از ۷۶ دوره اوج شکوفایی جریان اصلاحات بود اما در سال ۸۴ به دلیل اشتباهاتی که به ویژه خود اصلاحطلبان عامل آن بودند ریاست جمهوری را واگذار کردند.
*بله بالاخره جریان اصلاحطلبی فراز وفرودهای بسیاری را پشت سر گذاشته است، جدای از تندرویها و کندرویها فکر میکنید آقای خاتمی امروز با نامهای که برای رهبری نوشته است میتواند چه کاری را به پیش ببرد؟
آقای خاتمی در تلاش است که به نوعی از اشتباهات گذشته احتراز کند. بخشی از آنچه که در ۲۴ سال گذشته رخ داد میتواند ناشی از یک عقبماندگی تاریخی باشد که خود را در سال ۸۴ نشان داد. به نظر میرسد اکنون نیز در حال وارد شدن به دوره جدیدی هستیم و جریان اصلاجطلبی باید جایگاه خود در عرصه سیاسی و ارتباطی که با مردم دارد را بازتعریف کند. ما شاهد ریزشهای جدی به ویژه در فضای انتخاباتی هستیم و از طرف دیگر باید نسبت این جریان با حوزه قدرت رسمی هم مشخص شود.
*رهبری نظام در حال حاضر ده سال است که با آقای خاتمی که رهبر یکی از دو جریان سیاسی کشور است دیداری نداشته ، پیش از این نیز آقای خاتمی مساله آشتی ملی را مطرح کردند که از سوی رهبری مورد انتقاد قرار گرفت، آقای خاتمی همچنان امیدوار است که بتواند باب گفتوگو درباره مسائلی چون جایگاه اصلاحطلبان در نظام را باز کند؟
این درست است که رهبری قدرت و جایگاه مشخصی دارد اما آقای خاتمی نیز به عنوان رهبر یک جریان سیاسی جایگاه و موقعیتی دارد و این واقعیت سیاست در کشور ماست. اصلا شدنی نیست که این دو جایگاه با یکدیگر گفتوگو نکنند.
*درحال حاضر این دو جایگاه با یکدیگر گفتوگو نمیکنند و به نظر میرسد آنطور که میگویید دور از ذهن هم نیست.
اینکه نیاز است که با یکدیگر گفتوگو کنید یک مساله است و اینکه به قول شما این گفتوگو طی ده سال گذشته رخ نداده است، مساله دیگری است. البته آقای خاتمی از طریق تریبونهای رسمی سخنی میگوید و آیتالله خامنهای نیز از طریق تریبونهای رسمی پاسخ میدهند که به نظر من هم خیلی مناسب نیست. یکی از مسیرهای مناسبی که آقای خاتمی به سراغ آن رفته است همین نوشتن نامه است. به نظر من جریان اصلاحطلبی و شخص آقای خاتمی باید زودتر از این چنین گامی را برمیداشتند. حتی میتوانستند این گام را پیش از سال ۹۲ بردارند. پس از انتخابات ۸۴ نباید ارتباطات قطع میشد، یک جریان سیاسی میتواند نقدها و نظرات خود را به صراحت بگوید اما اینکه ارتباط خود را قطع کند، اشتباه است. با این حال کاری که آقای خاتمی انجام داده است کار خوبی بوده و امیدوار هستیم که ادامه نیز پیدا کند. حتی ممکن است این سوال طرح شود که خیلی خب، این نامه نیز نوشته شد اگر به آن پاسخی داده نشد چه؟ من فکر میکنم در اینجا اساسا نباید منتظر پاسخ بود. باید گفتوگو حتی اگر لازم است به صورت یکسویه ادامه پیدا کند. حتما آثار خود را دارد و من فکر میکنم که در صورت تداوم به راحتی میتواند به فضا و فرصتی برای نزدیکشدن آراء به یکدیگر تبدیل شود. در حوزههایی اگر ذهنیت یا سوتفاهم هایی وجود دارد مرتفع شود. به هر حال طرفین ماجرا حوزههای مشترکی دارند مانند مردم، انقلاب، اسلام و..اما ممکن است هر کسی از دیدگاه و منظر خود برای رسیدن به این اهداف مسیری را پیشنهاد و تبیین کند که به نظر فرد دیگر درست نیست.
*طی همین ۲۴ سالی که از آن صحبت کردید رهبری هیچگاه با مسیری که اصلاحطلبان در نظر داشتهاند همراه نبوده است با این حال شما معتقد هستید که حتی اگر شده به صورت یکطرفه باید گفتوگو ادامه داشته باشد. اما مساله این است این تلاش برای گفتوگو با حاکمیت این پرسش را در ذهن بسیاری از مردم ایجاد میکند که چرا آقای خاتمی به عنوان رهبر یک جریان سیاسی ارتباط مستمری با مردم نداشته یا در بسیاری از رخدادهای سالهای گذشته نقش موثری ایفا نکرده است؟
شما از کجا میدانید که ایشان واکنش نشان نداده است. من میخواهم بگویم ممکن است در همین نامهای که آقای خاتمی به رهبری نوشته است به حوادث سالهای اخیر نیز واکنش نشان داده باشد.
*اگر ایشان ۳۷ صفحه نامه نوشتهاند و مثلا از آبان ۹۸ چیزی نگفتهاند که جای شگفتی دارد، منظور من گفتوگو با مردم بود نه سخن گفتن درباره آنها.
من در این زمینه با شما همراهی نمیکنم. آقای خاتمی درباره تمامی زمینهها با مردم صحبت کرده است، حالا یک جایی نقش پررنگی داشته و در جایی دیگر هم کمرنگ بوده است. گفتوگو برقرار شده اما شاید به اندازه کافی نبوده است. این درست است فردی در جایگاه آقای خاتمی باید همزمان با مردم و هواداران خود گفتوگو کند.
*به نظر شما آقای خاتمی در برقرار کردن این توازن چه میزان موفق بودهاند؟
من فکر میکنم نکته همین است. شخص آقای خاتمی باید گفتوگوهای خود را در چند بعد دنبال کند. یکی همین حوزه سخت یا رسمی قدرت است که نماد آن نیز رهبری و ولی فقیه است. یک بعد دیگر گفتوگو با مردم است، یعنی با ۸۰ میلیون ایرانی. یک بعد دیگر جریانهای سیاسی اصلاحطلب است که ایشان باید با همه آنها تعامل داشته باشند نه فقط یک حزب یا گروه خاص. جریان اصلاحطلب یک طیف است و آقای خاتمی باید بتواند با عموم آنها صحبت کند نه تنها با یک جریان خاص در درون اصلاحطلبی. نباید این ذهنیت ایجاد شود که آقای خاتمی در محاصره معدودی از افراد است. مساله دیگر ظرفیت جهانی است که آقای خاتمی داشت و مساله گفتوگوی تمدنها را مطرح کرده بود. این ایده نباید دچار افول شده و به دوران ریاست جمهوری ایشان محدود میشد.
- منبع خبر : مجله صدا
Thursday, 22 April , 2021